المسلسل الصيني”رومانسية الغابة الصغيرة”|”A Romance of the Little Forest”حلقة 23مترجم(كوميدي،رومانسي)
[عاشقانه جنگل کوچک] قسمت بیست و سوم [اگه برای هربار که به ذهنم میومدی یه گل میکاشتم الان میتونستم تو یه باغ گل قدم بزنم.] باید برای جدیتت ،تشویقت کنم؟ اگه واقعا جدی هستی باید با این احساسات صادقانه تر برخورد میکردی دو رویی نکردم فکر کردی
حرفای شیرین زدن و هر روز کنار همدیگه بودن عشق واقعیه؟ وقتی مراقبت بود و برات دلسوزی میکرد و باهات صادق بود احساس غرور میکردی و حتی برات مسخره میومده؟ فکر کردی چیه؟ یه عروسک که هرطور بخوای برقصونیش؟ اگه واقعا دوستش داری نباید تو تاریکی نگهش داری فقط میترسیدم میترسیدی میترسیدی از دستش بدی
یا میترسیدی این هیجانی که کنترل این عدم تقارن اطلاعات بهت میده رو،ازدست بدی؟ فعلا برو تیان تیان نمیخواد ببیندت نمیتونم کمکت کنم لطفا بهش بگو براش متاسفم همه چیز رو خراب کردم وقتی بهتر شد برمیگردم فعلا میرم تموم شد؟ نه چیزی که واقعا میخوام بگم اینه که من دوستت دارم
از بچگی آدم خوش اقبالی نبودم مهم نبود چقدر سخت درس بخونم یا کار کنم قابل مقایسه با اونی که بدون اینکه تلاشی بکنه و فقط به خاطر اقبال بلندش به همه چیز رسیده ،نبودم اما انگار هیچ کس نمیدیدم فقط تو دیدیم این اولین بار بود که فهمیدم برای یکبارم که شده
ممکنه خوش اقباله من باشم استادم این بورسیه رو به جای اقبال روی نمرات برنامه ریزی کرده اما اگه از بین اون همه متقاضی انتخابم نمیکردی فرصت این که تقدیرم رو عوض کنم نداشتم برات نامه نوشتم و برای دیدنت به دانشکده رفتم اما خیلی برجسته خوب بودی من فقط
یه جوجه اردک زشت معمولی بودم احتمالا نیم نگاهیم بهم نمینداختی برای همین این همه سال کلی تلاش کردم تا بتونم صلاحیت درکنارت بودن رو بدست بیارم تا اینکه تو رویداد لامی دوباره دیدمت فکر کردم شاید بتونم…. الان گفتی دوستم داری اما قبلا باهم حرف نزدیم درسته؟ چطور میگی که دوستم داری؟
درمورد احساساتت اشتباه کردی – من – اگه حرف دیگه ای نیست لطفا برو اشتباه نکردم درد جدایی بهترین محک عشقه وقتی نمیبینمت هیچوقت فراموشت نمیکنم هرچی جدایی طولانی تر بشه تصویرت تو ذهنم واضحتر میشه تنها فکری که هر روز بهم قدرت میده اینه که یه روز دوباره ببینمت درد جدایی بهترین محک عشقه
وقتی نمیتونم ببینمت هیچوقت فراموشت نمیکنم پروفسور ژوانگ ممکنه مدت طولانی تو اتاق پراز وانیل بدون اینکه عطرش رو بفهمی ، بمونی میخوای رویات رو برآورده کنی اما من فقط میخوام صاحب یه مغازه بلور فروشی یا نونوایی باشم با رویاها مثل ستاره رفتار میکنم بااینکه میدونم نمیتونم داشته باشمشون
اما همین که مدتی نگاهشون کنم برام کافیه چرا دوباره بهم زور میگی؟ درحال جستجو ،چند لحظه صبر کنین محصول پیدا شد لطفا محصول رو از درگاه مخصوص بردارین سفارشتون رو وارد کنین هردوشون گازدارن فقط بخور نوشیدن برای دفع اندوه ،بدترش میکنه الو تیان تیان الو چرا حرف نمیزنی؟ گریه میکنی؟
بیخیال من کیم؟ برای همچین عشق بی اهمیتی گریه نمیکنم میخواد جین شی بیاد یا نه تظاهر میکنم هیچوقت تو زندگیم نبوده میخوام بگم چند ماه پیش وقتی با انگورا از چینگ شوی رفتم آرزو کردم که که برای تغییر زندگی و سلامت مادربزرگم حاضرم هرچی که دارم رو بدم بااینکه انگار تو
وضعیت بدی بودم و هیچ چیز خوب پیش نمیرفت واقعا خوشحال بودم حس میکردم خدا کمکم میکنه در مقایسه با از دست دادن مادربزرگم حقه بازی ، فریب خوردن و از دست دادن عشق، هیچن انقدر جدیش نکن و نباید باورت به عشق رو از دست بدی بذار یه داستان
عاشقانه خاص از وفاداری برات تعریف کنم یکی بود یکی نبود تو یه شهر کوچیک تو کرواسی یه لک لک ماده سفید زخمی رو یه پیرمرد مهربون نجات داد چون زخمش خیلی جدی بود نمیتونست مسافت های طولانی رو پرواز کنه پیرمرد روی سقف خونه براش لونه ساخت و اسمش رو گذاشت مارلینا
مارلینا لک لک خوشگلی بود برای همین خیلی زود یه لک لک نر به اسم کلاپتون رو جذب کرد کلاپتون خیلی به مارلینا اهمیت میداد براش لونه ساخت و ماهی میگرفت برای همین خیلی زود دل مارلینا رو برد اما بعد از چند ماه روزی کلاپتون یهویی ناپدید شد چون لک لک سفید پرنده مهاجره
هرسال تو زمستون به آفریقا میرن طبیعتشونه کوتاه ترین مسافت از کرواسی تا آفریقای جنوبی هشت هزار مایله تو مسیرشون باد و برف و تفنگ شکارچیا و رنج گرسنگی امتحانشون میکنه فقط برای اینکه به سمت مقصدشون پرواز کنن آفرین شاید اینجور چیزا برای آدمها غیر قابل درک باشه اما برای اونا ذات غیرقابل تغییرشونه
و همون چیزیه که همه تلاششون رو براش میکنن اما برای مارلینا که دیگه نمیتونست مسافت های طولانی رو پرواز کنه رویارویی با فراق بود بهش فکر کردم عالیه همه تلاشم رو میکنم فقط اون موقع بود که مارلینا عوض شد دیگه علاقه ای به بازی نداشت هر زمان که میشد
بالای آسیب دیده اش رو باز میکرد روی بلندترین تیر تلگراف میرفت و به دوردستها خیره میشد پیرمردی که نجاتش داده بود هرکاری برای کمک بهش میکرد تا از این جدایی بگذره بتونه غذا بخوره و بازی کنه اما مارلینا دیگه نمیتونست خوشحال باشه احتمالا تعجب کرده بود که کلاپتون فراموشش کرده یا اینکه
عاشق یکی دیگه شده [دانشگاه هواگوانگ ] اما در کمال تعجب کلاپتون بالاخره با بدنی غرق به خون برگشت هیچ کس نمیدونست تو مسیر چه اتفاقی افتاده شاید برای اونایی که واقعا مشتاق دیدارتن حتی اگه نتونن به غرایزشون غلبه کنن حتی بااینکه هزاران مایل ازتون دورن بالاخره یه روز برمیگردن خانم یو
این داستان رو خیلی خوب تعریف کردین داستان مارلینا و کلاپتون خیلیا رو تحت تاثیر قرار داده و در نهایت لبنان که محل عبور پرندگان مهاجره مجبور شد قوانینش رو تغییر بده و برای شکار غیرقانونی پرندگان مجازات قراربده کشور ماهم درحال بازنگری قانون حفاظت حیات وحشه, تا پرنده های وحشی بیشتری
رو تو حیطه حمایت قرار بده خیلی خوب برین و با پرندگان درحال انقراض تو چین آشنا بشین تو کلاس بعدی درموردشون بحث میکنیم خانم یو یه ضدحال کامل برای داستان تاثیرگذارتونه خانم یو داستانی که گفتین خیلی تاثیرگذار بود تجربه مشابهی دارین؟ لطفا برامون بگین همه نمیتونن به خوش اقبالی مارلینا باشن
اما اگه نباشیمم نمیتونه جلومون رو برای بهترشدن بگیره خیلی متاسفم واقعا تو آشپزی افتضاحم برای همین فقط تونستم غذا سفارش بدم خیلی مهربونی همین کافیه کلوچه شانسی،یکی رو باز کن چی گفته؟ بذار ببینم چقدر خوش اقبالی اگه هربار که بهت فکر میکنم یه گل میکاشتم, حالا میتونستم تو باغم قدم بزنم
این مشت حرفای غمگینه چطور میتونی همچین چیزی بگی؟ استادت ازش برای فریب دادنم استفاده کرد هر دومون دانشجوهای فقیری بودیم که خارج از کشور درس میخوندیم معمولا زیاد خرج نمیکردیم وقتی یه ذره پول پس انداز میکردیم چندتامون دور هم جمع میشدیم و میرفتیم و غذای چینی میخوردیم تو شام دسته جمعی دیدمش
برای اینکه بهم نزدیک بشه عمدا ازم پرسید معنی این عبارت انگلیسی چیه با استفاده از اون نوشته بالاخره بهم رسیدیم موقعی که با همدیگه شام میخوردیم فهمیدم تقریبا پایان نامه اش رو تموم کرده اونوقت چطور ممکن بود معنی متن انگلیسی نوشته رو ندونه؟ عجیبه مگه نه؟
استادت خیلی عاشق مسلک بود حتی یه کلوچه ثروت سفارشی درست کرد یادداشت خواستگاری توش گذاشت چطور میتونستم جواب مثبت ندم؟ راستش قبل از اینکه کلوچه رو بشکنم میدونستم که هوای چینگ اونیه که میخوام تا همیشه باهاش باشم از مایکل شنیدم که دانشکده میخواد به عنوان استاد استخدامت کنه فرصت خوبیه
اما تو دادن جواب مثبت تردید داری برای اینه که نمیتونی کسی رو رها کنی هان؟ برای بعضی چیزا قبل از اینکه تصمیم بگیری تو ذهنت به جواب میرسی مگه نه؟ انتخاب بین عشق و رویا یه مشکل کاذبه جوونا باید جرات سرمایه گذاری و عشق داشته باشن چطوری از استادت مرددتری؟
[حافظه تصویری تجهیزات مانیتورینگ پر است.] [خانم ژونگ] خانم ژونگ حالا از جوابم مطمئنم موفق باشی [برای یو عزیز] ♫ گذشته رو رها کن ♫ – سلام – انگورای امسال حسابی شیرینن مطمئنی نمیخوای برگردی؟ اره واقعا نمیتونم بیام دانشکده ترم تابستونی گذاشته عالیه تحولت واقعا خوبه حسابی قابل احترامی از می رن بپرس
انگورا رو گرفته یانه بذار چکش کنم مادربزرگ ازم خواست برات انگور بفرستم فکر کنم امروز برسن یه لحظه صبر کن گرفتمشون خیلی شیرینن شستیشون؟ البته انگورای امسال خیلی خوبن خوب فروش میرن میخوای مثل دفعه پیش برات ویدیو درست کنم؟ شاید دوباره یه سفارش بزرگ بگیریم عیبی نداره مال خیلی وقت پیش بود
حتی انگورای روی درختم خوشه ای رشد میکنن فقط یه آشنای قدیمیه هیچی نیست که بخوایم درموردش حرف بزنیم بعد اون ماجرا سراغت رو نگرفته؟ نه خوشبختانه نیومده حتی اگه میومد هم پرتش میکردم بیرون بازم مسخره میشد کدخدا میگه روستامون داره برای عنوان زیباترین روستا ارزیابی میشه برای همین باید متمدن رفتار کنیم
خیلی بد میشه اگه عصبانی بشم و روی نتیجه ارزیابی اثر بذاره دراصل خیلی وقته جین شی رو ندیدم. و هیچ شایعه ای هم درموردش از بقیه نشنیدم شاید روشاش رو عوض کرده و بعداز یه سیر درونی میخواد پیشت برگرده داستانی که درمورد لک لک سفید برام تعریف کردی یادته؟ میگه که
برای کسی که واقعا بخواد ببیندت حتی اگه مجبور باشه از هزاران مایل بگذره عاقبت پیشت میاد لک لک سفید هشت هزار مایل پرواز کرد اما شانگهای تا روستای چینگ شوی چندساعت رانندگی داره اما حالا که به قبل نگاه میکنم هر اتفاقی که قبلا افتاده برام مثل یه رویای غیرواقعی بود
حالا هر اتفاقی که الان تو روستای چینگ شوی میفته برام واقعیه درسته فقط خودت باش طوری که حتی اگه تصادفا بهش بربخوری هم میتونی خیلی خوب بهش بفهمونی که حتی بدون او هم میتونی خوب زندگی کنی تیان تیان دیگه بهش فکر نکن خیلی خوب دیگه باید قطع کنم
یه عالمه تکلیف برای تصحیح دارم مگه شغل پاره وقت نیست؟ حس میکنم انگار نسبت به وقتی که بلاگر بودی مشغول تری اره واقعا چیش راحته؟حقم این بود اخه؟ باشه مزاحمت نمیشم خداحافظ بازم میخوام انگور بخورم خوب بخور مهم نیست چقدر رویات غیرواقعیه دیگه وقتشه بیدار بشی
یو می رن باید خودت رو شکست بدی خودم رو شکست بدم یعنی اینکه هنوزم یه خودمی برای شکستن هست اگه حتی نتونم وزنم رو کنترل کنم چطور از پس موانع دیگه بربیام؟ بیخیال بابا،برای مبارزه قدرت بیشتری میخوام [سفارش غذای آماده معلق شد.] بذار یکمی آرایش دودی که به تاریکی شب بخوره ،بکنم
خوردنش معده درد میاره نخورم مطمئنم ناخوش نمیشم بخورم چرا همیشه این وقت شب یکی پیدا میشه که کارت داره؟ به خاطر کاره اگه برای پول درآوردن سخت کار نکنم چطور والدینت میذارن دختر عزیزدردونه اشون باهام ازدواج کنه؟ اونی هستی که عاشقشم باید قبولش کنن عزیزم بذار بهت غذا بدم متاسفم
تقصیر منه که بیخیالم بذار برات پاکش کنم ولش کن نمیتونی پاکش کنی میرم بشورمش پس منتظرت میمونم چت شده؟ بهت گفتم بهم زنگ نزن چی؟ میخوای وسط نامزدیم چه غلطی کنی؟ فکر میکردم قرار گذاشتیم اول باهاش ازدواج کنم بعد که پول رو گرفتیم طلاقش بدم بعد میتونیم پیش هم باشیم عزیزم گریه نکن
دختر خوبی باش بهم گوش کن گریه نکن چیکار میکنی؟ چرا ندیدمت چیزی نیست اطراف چرخ میزدم تا دیدم داری میای اومدم حتی یه لحظه هم نمیتونم ازت دور بمونم نمیدونم لباس عروس کی برسه تو فرانسه سفارشش دادم متاسفم – مهم نیست – حواست رو جمع کن خانم آرایشتون خراب شده
با این دستمال تمیزش کنین ممنون واقعا خوبم باهم مشکلات خداحافظی کن به خوشبختیا سلام بده …همه عیاشا کار توئه مگه نه؟ [دوست پسرت گولت زده.] من نبودم تظاهر میکنی همین الان تو مغازه شیرینی فروشی بودی میخوای توکارم دخالت کنی؟ دنبال دردسر میگردی آره؟ حقه بازی کردم یا شکر اضافی خوردم؟
اگه نمیخوای بقیه بفهمن خوب از این غلطا نکن ….الو پلیس اینجا تو دونگ چوان داری آینده ام رو خراب میکنی اونوقت زنگ میزنی پلیس تلفنم رو بهم پس بده نه الان وقت توهم نیست چه خبره؟توهم نیست طوری که حتی اگه تصادفی بهش بربخوری بتونی بهش بگی که تو وضعیت خوبی هستی چیه؟
الان خیلی زشتم کت رو بپوش مگه میشناسمت؟ می رن متاسفم به دردسر انداختمت اگه به خاطرت نبود نمیدونم تا کی فریب میخوردم – واقعا… – تقصیر اونه قانون مجبورش میکنه تاوان بده خیلی خودت رو سرزنش نکن پس میرم شکایت کنم از تو و دوست پسرت ممنونم خیلی ناراحت نباش
به هرحال با رفتن یه آدم اشتباه میتونی بایه درستش ملاقات کنی دیگه میرم تو می رن بذار بدونه که حتی بدون بودنش میتونی خوب زندگی کنی لزومی نداره سردم نیست ،اصلا سردم نیست حالم حسابی خوبه بذار تا خونه برسونمت هنوزم همونجا…. تاکسی اینکه الان کجا زندگی میکنم بهت مربوط نیست و
الان دیگه پول دارم مهم نیست چقدر نزدیک زندگی میکنم میتونم تاکسی میگیرم بریم مردک عوضی هروقت میخواد میره و میاد خانم با دوست پسرتون دعواتون شده مگه نه؟ دوست پسرم نیست شما جوونا خیلی کج خلقین وقتی به سنم برسین میفهمین تو کل زندگیتون دیدن عشقی که بهتون اهمیت بده راحت نیست
جوری که اون مرد جوون بهت نگاه میکرد پر از عشق بود اشتباه نمیکنم میشه بی زحمت سریعتر برین؟ منم دوست دارم همسرم اصرار داره زودتر برگردم ولی ببین راه بندونه به قول معروف زن و شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن حالا که اون مرد جوون به اندازه کافی کوتاه اومده
بهتره ازش بگذری بهش اجازه میدی مگه نه؟ شقایقای توی باغچه ات واقعا خوب گل دادن اما وقتی بیای نمیتونی ببینیشون به هرحال با رفتن آدم اشتباهی میتونی با یه درستش ملاقات کنی چی شده؟ ماشین از پای پیاده آرومتر میره ترافیک بدموقعی بود چیکار میکنی؟ میخوام ببینم سالم رسیدی خونه. جالبه وقتی نیستی،درامان نیستم؟
از کجا مطمئن بودی که هنوزم اینجا زندگی میکنم؟ الان گفتی مهم نیست چقدر نزدیک زندگی کنی بازم تاکسی میگیری حدس زدم نزدیکترین همسایگی به کلانتری باید همین جا باشه می رن باید چیزی بهت بگم حالا باید چیزی بهم بگی متاسفانه اگه سروقت حرفی رو نزنی دیگه هیچوقت نمیتونی بگیش برای امشب ممنون
فردا باید زود بیدار بشم برای همین باهات حرف نمیزنم دیگه سوار آسانسور هم نمیشم شب بخیر چی میخواد بهم بگه؟ (میخواست شب بخیر بگه) یو می رن بزرگترین مشکلت اینه که نباید بارها و بارها بهش فرصت بدی نه نباید غذام رو هدر بدم درست دیدم؟ پروفسور ژوانگ معروفی اشتباه نمیکنم
پروفسور ژوانگ انگار سرحال نیستین غذای خارج خوب نبوده فهمیدم شنیدم پست گرفتی پس چرا یهویی برگشتی؟ فقط برای غذا بوده مثل اینکه واقعا حق دارم کار میکنی؟ خوبی؟راحت باش میخوای به خاطر رابطه امون برای بیل زدن کمکت کنم؟ باغچه خودمه نمیخواد کس دیگه درستش کنه خوبه اینطوری ازگردنم برداشته میشه
خانم می رن منتظرمه که صبحونه بخوریم چیه؟حسودیت شد؟ هر روز با همدیگه صبحونه میخوریم هیچ کس همچین رابطه ای نداره باهمدیگه صبحونه میخورین اما یادداشت مینویسین واقعا که همچین رابطه صمیمی حسادتم داره چیه نمیتونیم؟ عاشقانه است مگه نه؟ انگار محکمه اگه به دستگیره آویزونش کنی نمیشکنه نگرانش نباش به گلات آب بده
نه یو می رن اگه اینطوری ادامه بدی حتی نمیتونی کرم پودر هم بخری حلقه های سیاه پای چشمات به خاطر بعضیا ارزش کرم پودر گرون قیمتم رو نداره وای نه دیرم شد [جزییات پاسخ مدل های مختلف] خیلی دیر شده باید بجنبم خانم می رن تا صبحونه داغه بخورش روز خوبی داشته باشی
هفتصد و نه هفتصد و نه ، درسته اومدم چه تصادفی
