المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 38 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]
= تیم نجات تعقیب کننده نور= = قسمت سی و هشتم = چطوره بعد از کار باهم بریم؟ باشه میتونیم یکم دیگه معطل کنیم اما تبلیغات و انتشار به زودی شروع میشه ما واقعا حتی یه قرونم واسه این کارا نداریم الو،شما؟ الو، ژو مینگ مینگ؟ من پدر لی جیان هستم سلام کی وقت داری؟
میخوام ببینمت لی جیان که این مدت دردسر درست نکرده درسته؟ نمیخوام درمورد اون حرف بزنم میخوام درمورد همکاریمون صحبت کنم بابای لی جیان و مینگ مینگ دروز بعد از ظهر کلی باهم حرف زدن اون پیشنهاد داد که تو پروژمون سرمایه گذاری کنه و مشکلات مالیمون رو حل کنه واقعا؟ این عالیه
اون تونست مشکلاتم رو حل کنه قبلا باهاش صحبت کردم اما بنظر نمیومد که به شرکتمون علاقه ای داشته باشه همش به لطف مینگ مینگه چندوقت پیش یانگ ژائو و لی جیان تو کوه گمشده بودن مینگ مینگ نجاتشون داد حالا هر دوتاشون دارن با مینگ مینگ امدادگری میکنن پدر لی جیان بعد از اینکه
این مسئله رو فهمید خیلی خوشحال شد هیچوقت فکرشو نمیکردم مینگ مینگ بتونه با امدادگری واسه کارمون سرمایه گذار پیدا کنه دقیقا آیچی بابت تلاشای این مدتت ممنونم من وظیفمو انجام دادم میدونی من همیشه تورو دوست داشتم تو ذهنم همیشه امیدوار بودم که تو و مینگ مینگ بهم نزدیک بشین میدونم خانم
مینگ مینگ و من باهم بزرگ شدیم خیلی خوب همو میشناسیم نگران نباشین تمام تلاشمو میکنم که کمکش کنم …من راستی خانم اخبار رو دیدین؟ این باعث شده فیلممون خیلی معروف بشه چه خبری؟ ندیدینش؟ ببینین در یک محله ی جنوب شهر دو نفر از ساکنان به دلیل سکته قلبی متوالی
دچار ایست قلبی شدند (شهروندان وسایل کمک های اولیه را به محلات اهدا کردند) خوشبختانه محله مجهز به دفیبریلاتور است کارکنان خدمات اجتماعی نیز آموزش سیستماتیک احیای قلبی ریوی را دریافت کردند دو قربانی با کمک به موقع آنها از خطر نجات پیدا کردند ما با اهدا کننده
دفیبریلاتور، دینگ دینگ دینگ کارتونیست جوان تماس گرفتیم سلام من خبرنگار تلویزیون هستم میخوام باهاتون مصاحبه کنم چطور این فکر به ذهنتون رسید که دفیبریلاتورها رو اهدا کنین؟ …اول لطفا به دوربین نگاه کنین اونجا؟ بله سلام به همگی، من دینگ دینگ دینگ هستم اول میخوام یه توضیحی بدم
در واقع یه مسئله ای رو روشن کنم دفیبریلاتورها رو من اعدا نکردم اونا رو رئیس رسانه ی مینگ می اهدا کرده خانم ما روی فن اگه میخواین از کسی تشکر کنین از ایشون تشکر کنین و اینطور شد که خانم ما 500 هزار یوان بهم دادن و ازم خواستن
به جاشون یه کار خیر انجام بدم منم شنیدم که بعضی محله ها …تجهیزات کمک های اولیه ندارن که اینطور اگه آیچی بهم نمیگفت نمیفهمیدم که خونمون رو گرو گذاشتی مامان چیزی بهت نگفتم چون نمیخواستم نگران بشی من سرزنشت نمیکنم برعکس، خیلی هم راضیم تو کار درستی کردی اگه بخاطر تو نبود شرکتمون به سختی میتونست از این وضعیت بد دربیاد پسرم تو دیگه بزرگ شدی مامان دیگه خیالش راحته مامان
پس میشه خودم برای رابطه ام با دینگ دینگ تصمیم بگیرم؟ بیا بریم تو سلام سلام میخوام مادر مینگ مینگ رو ببینم بیا داخل لطفا باشه از این طرف سلام خاله چرا اومدی اینجا؟ مینگ مینگ خونه نیست میدونم اومدم تو رو ببینم خب ما چه حرفی میتونیم باهم داشته باشیم؟ فکر نکن
از حقه های کوچولوت خبر ندارم من چه حقه ای میتونم داشته باشم؟ میخوام یه چیز خوب نشونت بدم ببین من از کمیک خوشم نمیاد نپرسیدم که خوشت میاد یا نه ندیدیش؟ نه ندیدمش این 30 سال پیشه توئه دقیق تر نگاه کن اینجا محل کارته آشنا نیست بنظرت؟ وقتی کارتو شروع کردی
یه انبار رو به عنوان دفتر اجاره کردی درسته؟ دوربین رو خودم حمل میکردم این وقتیه که رفته بودی ایستگاه تلویزیون نوارا رو تحویل بدی اون موقع همتون از نوار ویدیو استفاده میکردین؟ اره منظورت از این چیه؟ منظوری ندارم مینگ مینگ داستانت رو از زمانی که کارتو شروع کردی
تا به الان برام تعریف کرده بود منم خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم فکر میکنم همچین داستان خوبی رو همه ی مردم باید بدونن واسه همین بر اساس داستانت این کمیک رو کشیدم واقعا داری سخت تلاش میکنی که منو راضی کنی تلاش خوبی بود خاله …فکر میکنی کمیک من بسه دیگه. دیگه حرف نزن
باید بری میخوام یکم بخوابم کمیک رو میذارم اینجا اگه خواستی میتونی بخونیش من دیگه میرم صبر کن یکم که استراحت کردم، برگرد باشه خدافظ خاله یوان یوان برگشتی داداش،چرا ژان ین رفته؟ توام میدونستی؟ لو یوان ببخشید که نتونستم رو در رو ازت خداحافظی کنم قراره برای کمک به مناطق مرزی کوهستان برم ممکنه یه سال یا شایدم بیشتر طول بکشه میدونم خیلی سوالا ازم داری
نمیتونم یکی یکی بهت توضیح بدم فقط میخوام بگم که مهم نیست بین من و برادرت چه اتفاقی افتاده تو همیشه خواهر من میمونی بین تو و ژان ین چه اتفاقی افتاده؟ همونطور که ژان ین گفت خیلی چیزا هست که نمیشه توضیحشون داد ما مواضع و افکار متفاوتی داریم یوان یوان به هر حال
دیگه چیزی نپرس دوستان متاسفم که وقتتونو میگیرم یه چیزی هست که همیشه میخواستم بهتون بگم اما تواناییشو نداشتم امروز تصمیم گرفتم اینطوری بهتون اعلام کنم که بتونم شجاعتمو جمع کنم تیم نجات تعقیب کننده نور خیلی ساله که تاسیس شده با عشق برای کمک به مردم شما به تیم ملحق شدین
و شاهد توسعه و پیشرفتش بودین ولی نمیدونین که دلیل اینکه این تیم نجات رو ساختم این بوده که 25 سال پیش خانواده ی خودم هم بخاطر وقوع زلزله از هم پاشید تو اون زلزله دخترم و من تونستیم نجات پیدا کنیم اما همسرم زیر آوار موند همراه اون یه زوج دیگه هم اونجا بودن
ازم درخواست کمک کردن ..اما من فقط به به مادر دخترم فکر کردم برای همین اول رفتم همسرم رو نجات بدم ولی چون مهارتی نداشتم باعث شدم اون آوار دوباره فرو بریزه همسرم و اون زوج به خاطر اون آوار جونشون رو از دست دادن ممکن بود یه شانسی برای نجات پیدا کردن داشته باشن
ولی من کشتمشون تو این سالها با هاله ی یه قهرمان دور سرم هیچوقت شجاعت گفتن حقیقت رو نداشتم با احساس پشیمونی این تیم رو ساختم امیدوار بودم بتونم از دانش و مهارت امدادگری حرفه ای مردمی که تو خطر هستن رو نجات بدم و کمکشون کنم میدونم کاری که کردم برای جبران
اشتباهی که مرتکب شدم هیچه اما انجام دادنش بهتر از ندادنش بود این تنها تسلی من بود تیم نجات تعقیب کننده نور هنوز راه طولانی ای در پیش داره و به یه رهبر و راهنمای خیلی بهتری نیاز داره برای همین امروز از این طریق اعلام میکنم که از سمت کاپیتان
تیم نجات تعقیب کننده نور استعفا میدم لو بن جانشین من میشه سالهای زیادی گذشته بلاخره تونستم این بار رو از روی سینم بردارم اگه بتونین منو قبول کنین همیشه عضوی از تیم نجات تعقیب کننده نور میمونم و همینطور عضوی از این خانواده آقای لوردان قند خون و فشار خونتون یه مقداری بالاست باید همینجوری دارو بخورین براتون دارو تجویز میکنم هر دارویی عوارض خودشو داره نمیتونم هر روز بخورم فشار خون طولانی مدت باعث آسیب قلب و کلیه هاتون میشه پس باید حتما داروهاتونو بخروین از این خوشت میاد؟ بگیرش تاشی کوچولو باید بری مدرسه و
خوب درس بخونی ممنون دکتر از دست این بچه مهم نیست این یه هدیه ی کوچیک برای بچه هاست یادتون باشه به موقع داروهاتون رو بخورین ممنون دکتر ژان بریم این چیه،شیائو آن؟ ماسک صورتی که از خانوادم خواستم برام بفرستن نتونستم اینجا پیداشون کنم محیط اینجا به خوبی لین جیانگ نیست تو همراهم اومدی
که به این روستا کمک کنی نکنه پشیمون شدی؟ چطور میتونم پشیمون بشم؟ اومدم اینجا که ازت یاد بگیرم و تمرین کنم الان همه تو بخشمون به من حسودیشون میشه شو زی روی گفت دفعه ی بعدی ثبت نام میکنه اون تازه ازدواج کرده چیشده که میخواد بیاد اینجا؟ شیائولو ازش حمایت میکنه
شاگردایی که تو آموزش دادی همشون عالین راستی مگه نگفتن قراره یه همکاری جدید برای کمکمون بیاد؟ شاید یه چند روز دیگه خدافظ بذار ببینم درد میکنه بذار ببینم درد میکه فقط نگهش دار درد میکنه خیلی خب چیکار میکنی؟ دستش دررفته داشتم کمکش میکردم دیدم پسرم داره گریه میکنه تا وقتی توضیح ندی چیشده
نمیذارم بری من واقعا داشتم کمکش میکردم …ولی من دیدم دیدم پسرم الان گریه میکرد کدوم دستت درد میکنه؟ این ازش بپرس من دکترم میتونی تکونش بدی؟ لباسمو ببین من به شیائو ژو آسیب نزدم هنوز درد داره؟ نه بابا دیگه درد نمیکنه درد نمیکنه؟ اره اون دکتر دروغ نگفته واقعا داشت پسرتو درمان میکرد
که اینطور چا یو شیائو خیلی وقته ندیدمت خیلی متاسفم اشتباه متوجه شدم متاسفم این شماره ی منه اگه پسرتون مشکلی داشت میتونین بهم زنگ بزنین ممنونم ممنونم بیا پسر بلند شو ممنونم دکتر ژان امروز اومدم گزارش انجام وظیفه بدم ناامید که نشدی؟ چطور میتونم؟ فقط فکرشم نمیکردم همکار جدیدمون تو باشی
خوابگاه رو نشونت میدم باشه حتما بخاطر سفر خسته شدی یکم برات آب گرم آماده کردم ممنونم خیلی عوض شدی به زور شناختمت واقعا؟ بعضی وقتا که به آینه نگاه میکنم خودمم میفهمم که خیلی تغییر کردم یکم آب بخور باشه ممنونم آسیب دیدی؟ وقتی که واسه دکترای
بدون مرز تو منطقه جنگی کار میکردم صدمه دیدم چه وظیفه ای بهت محول شده بود؟ چی کار کردی که اینجوری زخمی شدی؟ اونجا جنگ بود یهو یه خمپاره نزدیکمون منفجر شد اصلا فکرشم نمیکردم به همچین جای خطرناکی بری درمورد خودت بهم بگو چرا اومدی اینجا؟ میدونی همیشه امیدوار بودم که
بتونم به مناطق مرزی کمک کنم ولی وضعیت اینجا به خوبی لین جیانگ نیست اگه چیزی نیاز داشتی حتما بهم بگو اگه کمکی ازم بربیاد انجام میدم زحمت نکش همین خوبه خیلی خب. وسایلتو مرتب کن بعدم راحت بخواب جزئیات کار رو فردا بهت میگم باشه بابا چجوری انقدر سریع جواب دادی؟
منتظر بودم چون فکر میکردم این دفعه تو بهم زنگ میزنی واقعا؟ اگه دفعه ی بعدی اضافه کار وایساده باشم میخوای چیکار کنی؟ کارای تیم رو سپردم به لو بن دیگه سرم شلوغ نیست وقت واسه منتظر موندن دارم فقط دلم برات تنگ شده اونجا تنهایی مراقب خودت باش نگران نباش خیلی هم خوبم
صبحا کار میکنم شبا استراحت زندگیم معمولیه غذای سالم میخورم واقعا اینجا همه چی سالم و سلامته درعوض من نگران توام سر وقت داروهاتو میخوری؟ اون عادتت که شبا چای میخوردی رو تغییر دادی؟ شبا چایی نخور قلب و کلیه هاتوگرم میکنه و برای معده ات بده میشنوی؟ مخصوصا اصلا مشروب نخور نخوردم
تو طول روز فقط همین چایی رو میخورم خیلی وقته مشروب نمیخورم نگران نباش خوشحالم اینو میشنوم حدس بزن امروز کی رو دیدم کسیه که من میشناسمش؟ چای یو شیائو شیائو چای؟ اونم برای کمک اومده اونجا؟ اره انتظارشو نداشتم که اینجا ببینمش ولی اون خیلی عوض شده به زور تونستم بشناسمش سلاممو بهش برسون
شیائو ین امروز لو بن از تو پرسید میدونم وضعیت ارتباطات اونجا خوب نیست میشه یکم وقت بذاری و باهاش حرف بزنی؟ اون بهت اهمیت میده بابا چای یو شیائو امروز رسیده میخوام بعدا این اطرافو بهش نشون بدم دیگه باید قطع کنم اخیرا تیم نجات تعقیب کننده نور به سرعت توسعه پیدا کرده
ما تو عملیات های مختلف نجات شرکت کردیم و وظایف محوله از طرف رهبری و مردم رو با موفقیت انجام دادیم من کارایی که تیم نجات تعقیب کننده نور امسال در سراسر کشور انجام داده رو حساب کردم تا به امروز ما در بیشتر از 6 هزار عملیات نجات شرکت کردیم
ایشون آقای روبرت هستن یکی از امدادگرای بین المللی حرفه ای از امروز به بعد آقای روبرت آموزش ما رو از اخذ ویزا و ترخیص گمرکی تا استانداردسازی تکنیک، روش نجات و غیره هدایت میکنن در یک کلام، همه امور ریز و درشت تمامی آموزش ها بر اساس استانداردهای
بین المللی امداد و نجات انجام خواهد شد واقعا داری میری؟ چرا دوباره بهش فکر نمیکنی؟ واقعا امیدوارم اینجا بمونی بابت لطفت ممنونم ولی تصمیممو گرفتم لو بن واقعا انقدر مهمه؟ حتی اگه نمیتونین باهم باشین بازم میتونین شریک خوبی برای هم باشین واقعا لازمه؟ همیشه برنامه ام این بود
که برم انگلیس تا درسمو ادامه بدم حالا دیگه وقتشه لائو گائو آی روی آر ممکنه اونجا مرد بهتری از لو بن رو ملاقات کنه انقدر بزرگش نکن پس من دیگه میرم مراقب باش بفرمایین اینم واسه تو بیاین زودباشین کی میخواد؟ بشمار ببین چندتا تو دستم هست چند تاست؟ ممنون عمو اینا رو بده بهشون بیا چرا اومدی اینجا؟ انتظار نداشتم که انقدر سریع به بچه ها نزدیک بشی این تجربه ی منه هربار که میرم یه جای جدید باید با بچه های محلی دوست بشم
برای کارم بهم کمک میکنه بنظرم تو هم عوض شدی هم عوض نشدی هنوزم همون چای یو شیائوی با فکر و ملاحظه ای بنظرم تو خیلی عوض شدی عوض شدم؟ الان دیگه داری به بقیه هم اهمیت میدی من قبلا خیلی سرد و خودخواه بودم هیچوقت به بقیه فکر نمیکردم نه، من قبلا اشتباه کردم
خودخواه بودم و خیلی در حقت اشتباه کردم معذرت میخوام فراموشش کن پدر و مادرت کجان؟ بعد از رفتن از لین جیانگ بردمشون شهر خودمون خیلی نگذشت که مامانم از دنیا رفت کارای خونوادمو که حل کردم و پدرمو جاگیر کردم از اونجا زدم بیرون چطور شد که رفتی با دکترای بدون مرز کار کنی؟
بعد از اینکه از شهرم رفتم بی هدف برای خودم سفر میکردم به بعضی جاها رفتم که تجهیزات پزشکی کمی داشتن و تو خدمات داوطلبانه پزشکی بین المللی شرکت کردم با داوطلبا کار کردم تا به مردم محلی که به کمک نیاز داشتن کمک کنم بعدها حس کردم اون روزا
خیلی برام پربار و اهمیتن فکر کردم واقعا ارزشمندم برای همین تصمیم گرفتم به این سازمان ملحق بشم تو چی؟ برای چی اومدی اینجا؟ جدا شدم این شرکت مسیر سختی رو پشت سر گذاشته پروژه ی جدید قراره شروع بشه تو کل روز تو شرکت مشغول به کاری بابات هم که
تا آخر سال نمیاد چین حتی سخته که باهات یه وعده غذا بخورم مامان ، اگه اینطوره دستوراتتو فورا برای بابا میفرستم و ازش میخوام برگرده و خودمم برای جلسه صبح نمیرم کل روز رو پیشت میمونم میخوای بری خرید یا ماهجونگ بازی کنی؟ فردا نه یه روز دیگه وقت بذار درک نمیکنم الان دیگه
به اتفاقات بیرون اهمیت نمیدی شرکت رو که سپردی به من این مدت تو خونه استراحت میکردی چه کار مهمی داری که نمیتونی کنسلش کنی؟ با دینگ دینگ دینگ میرم بیرون دینگ دینگ؟ اره دینگ دینگ دوست دخترت فردا قراره برای فرستادن کتابای بچه ها به یه مدرسه بره ازم خواست همراهش برم
منم گفتم باشه دوست دختر من؟ مامان منظورت دینگ دینگه؟ مگه دوست دختر دیگه ای هم داری؟ مامان یکم دیگه بخور بیا، بیشتر بخور …غذاتو بخور. لازم نیست بسه بسه مامان سیر شدم باید برم بیرون تو که هیچی نخوردی دینگ دینگ.دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ.دینگ دینگ- اومدم بابا شنیدم-
مامانم قبول کرد باهم باشیم دینگ دینگ داری خفه ام میکنی دینگ دینگ مامانم قبول کرد که دوست دخترمی واقعا؟ خیلی خوشحالم دینگ دینگ بذارم زمین چیشده؟ چرا انقدر هیجان زده این مامانم قبول کرده باهم باشیم حالا دیگه میتونیم سند ازدواجمونو بگیریم لو بن حتما باید به عروسیمون بیای تبریک میگم چرا بنظر
ناراحت میومد؟ خودت چی فکر میکنی؟ اون از دوست دخترش جدا شده بعد تو دعوتش کردی عروسی ببخشید. ببخشید خیلی هیجان زده بودم یادم رفت ولی نباید نگران باشی کاپیتان همه چیو حل کرده حالا که این قضیه حل شده اون دوتا دیر یا زود بهم میرسن درست مثل ما
اوضاع برای شیائو ین و اون راحت نیست تازه بهم رسیده بودن که خواهر رفت یه جای دور اینکه بخوان همو ببینن خیلی سخته اگه تو بودی مهم نبود کجایی برای دیدنت میومدم واقعا؟ البته داری خوب پیش میری بیا بعدا باهم مسابقه بدیم زخم پات داره خوب میشه نتیجه ی تمریناتت هم
تقریبا به خوبی قبله وقتی تو سرکاری من تمرین میکنم خوبه گوگو دستبندتو درست کرده؟ دقیقا اصلا نمیذاره درش بیارم بهش گفتم باید برم سرکار و کار کنم ممکنه گم بشه اگه میشه تو خونه بندازم قبول نکرد عصبانی شد و ازم خواست هر 2 ساعت یه بار واسش عکس بگیرم
تا ثابت کنم که دستمه اصلا باورت میشه؟ اون خیلی دوست داشتنیه میدونی چیه قبل از شناختن گوگو هیچوقت نشده بود که بهت حسودی کنم ولی وقتی تو عروسی لو یوان دیدمش که دست گل دستش گرفته بود بلافاصله دلمو برد و طرفدارش شدم اگه یه دختر دوست داشتنی مثل اون داشتم آخر هفته ها
خونه پیشش میموندم نمیومدم اینجا تمرین کنم اگه دختر دوست داری با ژان ین برو یه دونه بیار هیچ دختری به خوبی دختر خودت نیست واقعا باورنکردنی هستی اینهمه مدت گذشته چرا باهاش آشتی نکردی؟ نمیدونم چجوری باید اولین قدم رو بردارم انقدر سخته؟ خب پا میشی میری اونجا
و بهش میگی دلم واست تنگ شده فقط برو جلوی روش وایسا و غافلگیرش کن. همین بذار یه چیزی بهت بگم تا وقتی که بتونین همو ببینین میتونین مشکلتون رو حل کنین انقدرا هم پیچیده نیست بذار حقیقت رو بهت بگم من به هزاران هزار احتمال فکر کردم ولی هر احتمالی تو اول قدم
شکست میخورد این که آسون تره فقط باید از یه برنامه یه بلیط هواپیما بگیری بلد نیستی؟ بذار کمکت کنم باز داره چکم میکنه. ببین ازم خواسته باز عکس بفرستم یه لحظه گوگو اورژانس کجاست؟ اونجا گوگو میدونی چیه عمو ها و خاله های تیم نجات همه دلشون واست تنگ شده وقتی حالت خوب شد
از بابات بخواه بیارتت پیش بچه های تیم باشه؟ باشه دختر خوب اون دستبندی که واسه بابات درست کرده بودی رو دیدم خیلی خوشگله بعدا یکی هم واسه من درست کن باشه؟ باشه به زودی حالت خوب میشه
![المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 38 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام] المسلسل الصيني الرومانسي "نور الحياة" | "Light Chaser Rescue" حلقة 38 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]](https://www.gulfchannels.com/wp-content/uploads/2024/02/1707606081_maxresdefault-1024x576.jpg)