المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 30 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]
= تیم نجات تعقیب کننده نور= = قسمت سیام = تو ارتفاع 100 متری هستیم به نظر نمیاد ته داشته باشه اره شماره 1 گزارش میده ما تو ارتفاع 100 متری هستیم هیچ هدفی رویت نشد آقا، خانم برای بدترین شرایط آماده بشین …من مطمئنم اون زنده ست باید زنده باشه هنوز ندیدینش درسته؟
خواهش میکنم خواهش میکنم نجاتش بدین پسرمو نجات بدین لطفا بازم بگردین بلندشین اون زنده ست ما تمام تلاشمون رو میکنیم درک میکنیم که چه حسی دارین ولی اونا همین الانشم تا 100 متر پیش رفتن هیچ نشونه ای ازش پیدا نکردن …اما شما باید شما باید بذارین حداقل جسدش رو ببینم آقا، خانم
لطفا آروم باشین مهم نیست چقدر سخت باشه تیم نجات حتما پیداش میکنن بهتون قول میدم شماره 1، شماره 2 به پیش روی ادامه بدین مراقب باشین. مراقب باشین بریم- بریم- دیوار داره خیس و لغزنده میشه شیونگ فی مراقب جای پات باش باشه شیونگ فی شیونگ فی مدیر لیو نگاه کنین
شماره 1. شماره 1 چه خبر شده؟ طناب شماره 2 تو موقعیت اشتباهی قرار گرفت داره درستش میکنه شیونگ فی، آروم دستت. دستتو بده من باید مراقب باشین مراقب خودتون باشین زودباش آروم یه میخ دیگه میزنم شماره 2 تنظیم شد در امانم دریافت شد مراقب باشین کاپیتان باشه تو ارتفاع 200 متری هستن
مدیر لیو اونا تو این 200 متر به اندازه کافی نشونه گذاری کردن دیگه ضعیف شدن پیشنهاد میکنم گروه رو عوض کنیم شماره1. شماره 2 گزارش بدین شماره 1 گزارش میده داریم ادامه میدیم دیواره گودال خیس و لغزنده ست جا پامون محکم نیست فرود سختیه مدیر لیو برای امنیت خودشون باید زودتر بیان بالا
شماره1 شماره 2 برای امنیت خودتون بهتره دیگه ادامه ندین سریعا بیاین بالا شماره 1 دریافت شد شماره 2 دریافت شد حالت خوبه؟ خوبم. فقط یه خراشه بیا مدیر کاپیتان خانم،آقا درمورد پسرتون …ما بسه. دیگه نیاز نیست اون گودال خیلی عمیقه …اون حتما دیگه مرده ما هم فکر میکنیم که احتمالا همونجا دفن شده
دیگه امدادگرا نباید بیشتر از این زخمی بشن آقا،خانم نگران نباشین ما یه برنامه دیگه برای عملیات نجات پیاده میکنیم لطفا برین و استراحت کنین برین باشه؟ یه لحظه کاپیتان فردا صبح دوباره عملیات رو شروع میکنیم قول میدیم پسرتون رو بیاریم بیرون ممنونم باشه ممنونم از همگی. ممنونم شما برین خونه برین استراحت کنین
خودتون که دیدین بخاطر دشواری این عملیات خانواده اش تصمیم گرفتن بیخیال بشن ولی ما باید بازم عملیات رو انجام بدیم که حداقل جسدش رو پیدا کنیم اینجوری میتونیم به زندگیش احترام بذاریم و خانوادش رو آروم کنیم شیونگ فی و من تا ارتفاع 200 متری رفتیم تو جاهای امن نشونه گذاری کردیم
برای فرود دوم بدردمون میخوره کاپیتان من و داپنگ فردا میریم اون پایین نه بازم خودم و شیونگ فی باید بریم ما وضعیت اون گودال رو یاد گرفتیم موافقم الان برین استراحت کنین فردا صبح عملیات دوم رو شروع میکنیم چشم (لو بن) وضعیت چطور پیش میره؟ اینو ببین- باشه- شیونگ فی اونجا باشه شماره 1 گزارش میکنه.شماره 1 گزارش میکنه قربانی پیدا شد چیشده کاپیتان؟ این خاک یخ زده ست لایه های خاک اینجا ناپایداره باید سرعتمون رو بالا ببریم باشه بیا علائم حیاتی نداره شیونگ فی کیسه جسد رو بیار باشه قربانی رو تو کیسه جسد گذاشتیم بکشینش بالا
دریافت شد شیونگ فی ما هم میریم بالا باشه شیونگ فی، مراقب باش شماره 1 جواب بده شماره 1 شماره 2 جواب بده شماره 2 شماره 2 اون پایین چه خبره؟ ک..کاپیتان کاپیتان کاپیتان کاپیتان، دووم بیار شیونگ فی. شیونگ فی صدامو میشنوی؟ کاپیتان صدامو میشنوی؟ صدامو میشنوی؟ حتما یه اتفاقی افتاده جوابمون رو نمیدن
لو بن، دا پنگ آماده پایین رفتن بشین چشم کاپیتان حالت خوبه کاپیتان؟ خوبی؟ کاپیتان زودباش، معاینه اش کن بخاطر لایه های یخ زده ست دمای بدنش به شدت کم شده داپنگ یه لباس خشک بده بهشون باشه بدنشو گرم کن شیونگ فی چیشده؟ خاک یخ زده ریخت رو سرمون کاپیتانم منو هول داد
ولی خودش موند زیرش زودباش بندازش رو شیونگ فی زودباش زودباش ببرشون بریم بریم دووم بیار کاپیتان ژان ین تو فنگ شی زیاد به خودت فشار نیار در ضمن، ما رو فراموش نکنیا هروقت تونستی بیا دیدنمون خیالت راحت لازم نیست بهش بگی خودش حتما برمیگرده ولی بخاطر تو نه بخاطر دوست پسرش خفه شو
خیلی خب، برو تو باهم تماس میگیریم ژان ین به سلامت برو مراقب خودت باش خدافظ ژان ین خدافظ ژان ین کاپیتان دچار حادثه شده هنوز تو کماست داریم میاییم سمت بیمارستان ژان ین صدامو میشنوی؟ ژان ین؟ متاسفم دکتر پدرم تو وضعیت اورژانسیه باید همین الا برم
باشه خیلی خب تو فنگ شی منتظرت میمونیم ممنونم زودباش. زودباش بریم چیشده؟ راهو باز کنین راهو باز کنین!راهو باز کنین برین کنار راهو باز کنین!راهو باز کنین برین کنار از این طرف. از این طرف زودباشین رو شی، ترتیب معاینه رو بده زی روی برو لباسمو بیار باشه سریع! سریع فعلا بهوش اومده مشکل اساسی ای نیست طبق رادیوگرافی زخمش زیاد جدی نیست استخوان کتفش شکسته یه زخم قدیمیه قبلا هم دچار شکستگی شده هرچند یه تومور تو دهانه ی معده اش پیدا کردیم تومور هنوز همونجاست هیچ تغییری در غده لنفاوی یافت نشده پیشنها میکنیم در اسرع وقت آندوسکپی بشه
یه مقدار بافت برای بیوپسی میگیریم تا ماهیت تومور رو شناسایی کنیم اما البته بعد از جواب آزمایش بافت نتیجه گیری میکنیم چرا همتون اینجایین؟ مسئله ی بزرگی نیست لطفا شلوغش نکنین کاپیتان ما که به همه نگفتیم فقط چندنفر میدونن هممون کارای خودمون رو داریم شما وظایف خودتون رو دارین دکترا و پرستارا
ازم مراقبت میکنن دیگه برین من همینجا میمونم میرم یکم آب گرم بیارم منم میمونم شیونگ فی دیروز جشن عروسیت بود عملیات جشن عروسیت رو معنا دار و به یاد موندنی کرد کاپیتان تومور معده داره؟ شرط میبندم خودشم نمیدونسته اون هرطور بخواد زندگی میکنه و معمولا درست و حسابی و سالم غذا نمیخوره دیدی؟
حالا مریض شده من به خوبی معاینه و درمانش میکنم ژان ین وقتی اینکارو میکنی مهربون باش مثل دشمنت باهاش رفتار نکن به عنوان یه دکتر باید بدونی که احساسات بیمار ارتباط نزدیکی با تشکیل تومور داره کاپیتان شاید در مواقع عادی کم حرف باشه زیاد حرف نمیزنه چون همه چیو تو خودش میریزه
دوست نداره احساساتشو در میون بذاره این بیماری واقعیه و درمانش خیلی سخته میدونم حرفام ممکنه ناراحتت کنه ولی بازم حرفمو میزنم ژان ین با کاپیتان آشتی کنی تو تنها کسی هستی که براش مونده اگه یه وقت اتفاقی بیوفته چی؟ اونوقت پشیمون میشی دیگه برای بقیه ی عمرت خودتو نمیبخشی ببخشید که نگرانت کردم
من حالم خوبه واقعا میگم یوان یوان ببخشید که روز عروسی تنهات گذاشتم و نگرانت کردم بیا بریم بریم عجیب نیست که انقدر زود رفتی به لو یوان گفتی که شیونگ فی زخمی شده حتما خیلی نگران شده یوان یوان دوست منه نمیتونم بهش دروغ بگم اما کاپیتان همیشه بنظرم شکست ناپذیر میومد بنظرم
خیلی بهش بی توجه بودیم اره کاپیتان فقط چند سال از مامانم کوچیکتره بنظرم باید به اونم بیشتر توجه کنم دیگه هیچوقت با پدر و مادرم دعوا نمیکنم دینگ دینگ چند روز دیگه تولد مامانمه چطوره توام با من بیای؟ بنظرم این فرصت خیلی خوبیه میبینی چجوری دل مادرشوهر آیندمو میبرم نتونستیم عروسیمون رو
تکمیل کنیم ولی قول من به تو کامل شده ست دوست دارم یوان یوان قبلا هیچوقت انقدر خوشحال نبودم هیچوقت فکر نمیکردم دختر شیرینی مثل تو عاشقم بشه و باهام ازدواج کنه این بزرگترین شادی زندگی منه که تونستم باهات ازدواج کنم یه مقدار درمورد درگیری دکتر ژان و کاپیتان خبر دار شدم
حالا که کاپیتان مریض شده پیشنهادی برای اینکه تنش بینشون کمتر بشه داری ؟ طی این سالها به عنوان دوستاش خیلی راه ها رو امتحان کردیم ولی هیچکس جز خودشون نمیتونه فاصله ی بینشون رو از بین ببره مخصوصا چینگ شان یه چیزی هست که خودش باید بگه کاپیتان واقعا
میخواد رابطه ی خوبی با ژان ین داشته باشه خودش چیزی که لازمه رو میگه جواب آزمایش اومد؟ اره ممنونم چطوره؟ عمو ژان، خوب استراحت کنین من دیگه میرم ممنونم خدافظ چطوره؟ خوب نیست داره پخش میشه آقای ژان که زندگی سالمی داره …چطور این یه بیماری مزمنه اون خیلی خوب از خودش مراقبت نمیکنه اگه بخاطر معاینه نبود روحشم خبردار نمیشد ژان ین چی گفت؟ هیچی نگفت
ولی میتونم بگم که شرایط سختی داره واقعا باورکردنی نیست پدرش انقدر مریضه ممکنه حتی دیگه شانس آشتی با باباش رو نداشته باشه مگه چیه که نمیتونه بیخیالش بشه؟ آرومتر حرف بزن نذار کاپیتان بشنوه کاپیتان دیگه نمیتونه ضربه ی دیگه ای رو تحمل کنه فهمیدم خیلی خب. من میرم داخل یادت باشه
به کسی چیزی نگی نگران نباش برو برو کاپیتان حالت چطوره؟ لو بن جواب آزمایش اومده؟ جوابش چیه؟ میخوام ببینمش جواب آزمایش؟ ژان ین گرفتتش حالت خوبه. نگران نباش من دیدمش تومور خوش خیمه بلدی چطوری بخونیش؟ ژان ین بهم گفت گفت وقتی برش دارن خوب میشی ازم خواست بهت بگم نگران نباشی
مسئله ی بزرگی نیست اینا حرفای خودتن نه؟ خوب منو میشناسیا اره حرفای خودمن اما حالت خوب میشه فقط باید تومور برداشته بشه بعم اعتماد داری مگه نه؟ استرس نداشته باش آروم باش با معده ات خوب رفتار کن لو بن، برو به کارت برس …من حالم خوبه میخوام یکم بخوابم باشه خب، کاپیتان
اگه چیزی نیاز داشتی بهم زنگ بزن فقط استراحت کن من رفتم این بیرون چیکار میکنی؟ برگرد تو تختت استراحت کن میخوام باهات حرف بزنم بعد از اینکه خوب شدی حرف میزنیم باشه؟ الان میخوام باهات حرف بزنم پس بیا بریم آروم میدونم چیو میدونی؟ که سرطانه و داره پخش میشه کی اینو بهت گفته؟
مهم نیست شیائو ین یه چیزی هست که میخوام بهت بگم وگرنه دیگه نمیتونم بگم برام مهم نیست که کی بهت گفته ولی الان شخصا بهت میگم که تومورت خوش خیمه تنها کاری که الان باید بکنی اینه که منتظر بمونی اندیکاتورهات به حد موردنیاز برسه و بعدش جراحی بشی لازم نیست آرومم کنی
آمادگیشو دارم فقط اول به حرفم گوش بده پس، بگو میدونم که پدر خوبی نیستم شوهر خوبی هم نبودم نتونستم از خانوادم مراقبت کنم اون موقعی که زلزله شد مادرت زیر آوار هتل دفن شده بود یه خانواده سه نفره نزدیک بهش بودن اونا به من نزدیک تر بودن و نجات دادنشون راحت تر بود
اینو میدونم سالها این داستان رو بارها و بارها شنیدم چیزی که تو شنیدی حقیقت نیست من اول مادرتو نجات دادم چی گفتی؟ تو بچه بودی بعد از زلزله تورو به یه امدادگر دادم و بلافاصله برگشتم مادرتو نجات بدم شیائو جیه، میتونم ببینمت تکون نخور شیائو جیه!شیائو جیه شیائو جیه، تکون نخور
شیائو ین جاش امنه نگران نباش حالت خوبه؟ دارم میام کمکت شیائو جیه کسی اونجا نیست؟ کمک کسی نیست؟ کمک کمک بچمون رو نجات بدین کمک! بچمون رو نجات بدین!کمک چون باید مادرتو نجات میدادم بی رحمانه اون زوج رو نادیده گرفتم سعی کردم اول مادرتو بیارم بیرون حقیقت این بود تو روزنامه گفته بودن
که اول بچه رو نجات دادی و بعد اون زوج و مادر من بخاطر پس لرزه جونشون رو از دست دادن مگه نگفتی وقتی مادرمو دیدی مرده بود؟ دروغگو پس چرا نجاتش ندادی؟ چرا تو روزنامه ها میگن اول اون پسر رو نجات دادی؟ حرفی که اون خبرنگار زد لزوما کل حقیقت نبود
من الان دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم چرا باید بهت دروغ بگم؟ اون موقع، من هیچی درمورد امدادگری نمیدونستم تنها چیزی که میخواستم این بود که مادرتو بیارم بیرون و میخواستم به اون خانواده هم کمک کنم اما بدتر باعث خرابی شدم و باعث شدم همه چی بیشتر آوار بشه شیائو جیه
پس داری میگی به جای اون زوج تصمیم گرفتی اول مادرمو نجات بدی؟ اره تو روزنامه منو یه قهرمان نشون دادن مردم همه بهم احترام میذاشتن و تحسینم میکردن ولی من به هیچکدومشون نیاز نداشتم هنوز هم ندارم من همیشه میخواستم که تو حقیقت رو بدونی ولی هر دفعه که خواستم بگم
نتونستم بهت توضیح بدم چرا؟ چرا نتونستی بهم بگی؟ ما شخصیت هامون شبیه به همه ترجیح میدادم برات یه پدر قهرمان باشم تا اینکه بعد از گفتن حقیقت بار روانی ای روی دوشت باشم ولی انتظار نداشتم که اون روزنامه رو بخونی از اون روز به بعد باهمدیگه غریبه شدیم همه منو قهرمان میدونن
یه پدر خوب و کاپیتان تیم نجات تعقیب کننده نور ولی من هرروز تو پشیمونی و عذاب زندگی کردم و دست و پا زدم اگه کاری نمیکردم و منتظر تیم نجات میموندم الان همه چی خیلی فرق میکرد پس تیم نجات تعقیب کننده نور رو ساختی که جبرانش کنی؟ این هیچوقت جبران نمیشه
برام مهم نیست که دیگه یه قهرمان باشم یا یه گناهکار شیائو ین فقط امیدوارم تو بتونی منو ببخشی تا وقتی مادرت رو دیدم منو سرزنش نکنه ژان ین قربان درمورد عمل پدرت به دکتر لیو دستور دادم شخصا عملش کنه نگران نباش ممنونم قربان ژان ین، نگران نباش شیائو ین نگران نباش
حالت خوب میشه من همینجا منتظرت میمونم کاپیتان، نگران نباش کاپیتان ما کنار هستیم قوی باش ژان ین قوی باش کاپیتان قوی باش کاپیتان منتظر بمون. صبور باش وقتی خودم جراحی میکردم زمان سریعتر میگذشت یه عمل پنج ساعته مثل یک کار روزمره بود این اولین دفعه ست که درک میکنم زمان این بیرون به طرز دردناکی کند میگذره همدلی یه نوع نادر از احساسات انسانهاست پس درک کردن و ارتباط گرفتن با انسانها خیلی چیز مهمیه دکتر گفت عمل موفقیت آمیز بوده باید در آرامش دوره ی بهبودیمو بگذرونم دیگه هی نیاین ملاقاتم باشه؟ میبینم که دکتر ژان شخصا تشریف آورده سرعت بهبودیت خوبه از امروز به بعد دز داروهات کمتر میشه اگه همه چی خوب پیش بره هفته بعد مرخص میشی هفته بعد؟ نباید مورد سختی مثل من مدت بیشتری
تو بیمارستان بستری بمونه؟ تو خونه که تنها هستم اینجا که باشم یه زنگ میزنم و دکترها و پرستارا رو صدا میکنم شما برین به بقیه بیمارا سر بزنین باشه آقای لو کاپیتانتون دچار یه نوع بیماری وابستگی ای چیزی شده که ما دکترا هم نمیتونیم تشخیص بدیم؟ کاپیتان میخوام یه چیزی بگم
لطفا عصبانی نشو چی؟ مسئله اینه که شن رو شی و من مجبور شدیم یه نمایشی بازی کنیم میخوای گولش بزنی؟ ایده ی خوبی نیست این تنها راه حلیه که داریم اما ژان ین عمرا بیخیالم بشه تو بهترین دوستشی نمیخوای از این فرصت برای درست کردن رابطشون استفاده کنی؟ البته که میخوام …ولی این ولی نداریم شن رو شی عمل که تموم شد ژان ین میره فنگ شی
و دیگه فرصتی پیش نمیاد بگو باید چیکار کنم؟ و بقیشم که میدونی ما از قصد بحث بیماریت رو پیش کشیدیم و گولت زدیم که فکر کنی یه بیماری لاعلاج داری قبول دارم که یه مقداری گولت زدم و فریبت دادم لو بن، این کارت خیلی بد بود اره عذرخواهی کردم دیگه
تو تونستی منو فریب بدی پس چون فکر میکردی بیماری لاعلاج داری اومدی واسم توضیح بدی؟ این جواب آزمایشته خودت نگاه کن خداروشکر بزدل نبودم و نتونستی از مرگ بترسونیم ببین چیکار کردی اخه تولدشه باید یه هدیه بهش بدم دیگه مادرشوهر آینده ام خیلی پولداره چی باید بخرم؟ اون که چیزی لازم نداره
چیکار کنم؟ لوازم آرایش؟ چطوره لوازم آرایش بخرم؟ نه لباس چی؟ نمیتونم لباس بهش بدم نه؟ نمیدونم چه سبکی دوست داره محلول خوراکی؟ ای…این؟ واقعا؟ زمان برای ماندن تلاش زنان برای یک زندگی؟ از ایده اش خوشم میاد فقط 1,998؟ این خیلی گرونه نه بابا خیلی گرونه یوان یوان خیلی خب، پس همینه به خاطر عشق. بزن بریم به چی نگاه میکنی؟ زهره ترکم کردی خب اومدم اینجا عذرخواهی کنم دیگه، نیومدم؟ و بخوایم صادق باشیم
این ایده ی لو بن بود چرا انقدر بهش اعتماد داری؟ حتی با اون علیه دوستت توطئه کردی توطئه؟ این عشق واقعیه درموردش فکر کن اگه بخاطر ایده ی اون نبود که عمو ژان یه حرکتی بزنه اونوقت توام نبخشیده بودیش بعلاوه لو بن خیلی بهت اهمیت میده تو میخواستی بری فنگ شی
ولی اون بازم سعی کرد رابطه ات با بابات رو درست کنه اون مرد خوبیه و باید سفت بچسبیش جدی میگم نرو فنگ شی شما دوتا الان رابطتتون تو نقطه ی حساسیه یه قدم جلو برداری، کامل میشه یه قدم عقب بکشی، کاملا تمومه منظورم اینه که پروژه های دیگه هم پیش میاد
ولی لو بن دیگه ای گیر نمیاد نمیخوای که از دستش بدی بنظرت اگه رئیس بفهمه به بیمار دروغ گفتی چه مجازاتی گیرت میاد؟ من بخاطر خوشبختی تو هر مجازاتی رو قبول میکنم خیلی خب، خیلی خب داروی تخت شماره 4 رو دادی؟ دارم میرم همینکارو کنم درموردش فکر کن نمیخوای که
بعدا بخاطر از دستش دادنش پشیمون بشی من رفتم بازم میگم، درموردش فکر کن
![المسلسل الصيني الرومانسي “نور الحياة” | “Light Chaser Rescue” حلقة 30 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام] المسلسل الصيني الرومانسي "نور الحياة" | "Light Chaser Rescue" حلقة 30 مترجم [علاقة بين طبيبة ومحام]](https://www.gulfchannels.com/wp-content/uploads/2024/02/1707622882_maxresdefault-1024x576.jpg)